قلبخوار
با درد قلبم نگاهم را بهش دوختم. چرا اینقدر وحشتناک درد میکرد. وارد سینهام شدم که دیدم قلبم را دستش گرفته و دارد گاز
با درد قلبم نگاهم را بهش دوختم. چرا اینقدر وحشتناک درد میکرد. وارد سینهام شدم که دیدم قلبم را دستش گرفته و دارد گاز
ذهنم داشت پر میگرفت با رویایت جلویش را گرفتم بالهایش را قیچی کردم تا به سمت تو پرواز نکند هوایی که میشود خیالم، میخواهد
یاد یکی از تمرینهامون که با فرشته و محبوبه انجام دادیم افتادم. اگه از آسمان قورباغه ببارد چه میشود؟ اگر از آسمون قورباغه بباره.
من شبیه مداد رنگیام. مداد رنگیای که هر روز یک رنگش را نشان میدهد. بعضی روزها زردم درست مثل زرد پر انرژی. بعضی روزها
چرا من خزعبل و مینوشتم خزئبل؟ دیشب که داشتم تو کانال زهرا مرادپور گشت میزدم با املای خزعبل روبرو شدم. رفتم سایت واژه یاب و جستجو
به نظرت داستان ساخته شدن عروسکها چیست؟ به نظرت هر عروسکی را چه کسی ساخته است؟ چه کسی دوخته است؟ وقتی عروسک را میساخته
میگویند خردادیها مودیاند. یکجا خواندم که نوشته بود خرداد هوایش مشخص نیست یه لحظه بارانی یه لحظه آفتابی دیگر چه برسد به آدمهایش. همیشه
کابوسهایت را دنبال کن. کابوسهایت را دنبال کن؟ کابوسهایت را؟ کابوسها را چطور میشود دنبال کرد؟ اصلا مگر میشود دنبال کابوس گشت؟ مگر میشود
تظاهر میکنم نوشتن بلدم و با نوشتن خزعبلات، درون پر تلاطمم را آرام میکنم. درون پر تلاطمی که عطش نوشتن دارد و میخواهد چیز
از گروهی که تارهای تنیده شده روی دیوارهایش مثل طناب شده بود یکهویی صدا آمد. گروهی که خیلی وقت بود که دیگر کسی به