همیشه حق با من است اما اگر حق با من نباشد چی
همیشه حق با من است اما اگر حق با من نباشد چی چرا توی بعضی از رابطهها همیشه انتظار دارن یکی کوتاه بیاید؟ یا چون
همیشه حق با من است اما اگر حق با من نباشد چی چرا توی بعضی از رابطهها همیشه انتظار دارن یکی کوتاه بیاید؟ یا چون
جشن مردگان در شبی بیزمان، بیمرز سکوت، با نغمهی وهمآلودی شکسته شد مردگان برخاستند اسکلتهایی عریان، با گوشتهای پوسیده به رقص آمدند با ارکستر ارواح
ردِ خطهای رابطه از شباهت رابطه و نقاشی نوشتم. ریحانه ربانی نوشته بود: “رابطه حتی با اون خطا هم میشه ادامه پیدا کنه به شرطی
خطها را میشود پاک کرد؟ رابطه شبیه نقاشی است. باید اول طرحش را بکشی، رنگ گذاریاش کنی. بعدبروی سراغ سایه ها. روشنیها. بعد جزییاتش را
دعوا بر سر یک کلمه بخش دو آنها میگویند نقاشی فقط وقتی نقاشی است که پشت آن اندیشه، فکر، خلاقیت و نوآوری باشد. میگویند کسی
بیخیال هنر نقاشی که اَسته آنها میگویند من میگویم بخش یک آنها میگویند کسی که فقط نقاشی را دقیقن شبیه به عکس درمیآورد نقاش نیست.
وقتی به قولهایی که میدهم عمل نمیکنم اعصابم خرد میشود و کل ذهنم را درگیر میکند. مهم نیست چند وقت بگذرد. در ذهنم میماند و
دلم میخاهد فقط غر بزنم. فقط غر بزنم و غر بزنم و خودم را خالی کنم اما غرهایم را میخورم. حتا خودم هم حوصلهی شنیدن
امروز آخرین پارت داستانم را نوشتم. ششمین پارت. تمرین صد داستان. همان تمرینی که اولش به غلط کردن افتاده بودم. وقتی شروع کردم به نوشتن،
زخمهایم درد میکند. و من از این دردها، از این زخمهای کهنه بیزارم. دلم میخاهد بکنمش و حوالهی سطل آشغالش کنم. اما کنده نمیشود. به