نوشته‌های من

جشن مردگان

جشن مردگان در شبی بی‌زمان، بی‌مرز سکوت، با نغمه‌ی وهم‌آلودی شکسته شد مردگان برخاستند اسکلت‌هایی عریان، با گوشت‌های پوسیده به رقص آمدند با ارکستر ارواح

ادامه مطلب »

ردِ خط‌های رابطه

ردِ خط‌های رابطه از شباهت رابطه و نقاشی نوشتم. ریحانه ربانی نوشته بود: “رابطه حتی با اون خطا هم می‌شه ادامه پیدا کنه به شرطی

ادامه مطلب »

غرهایم را می‌خورم

دلم می‌خاهد فقط غر بزنم. فقط غر بزنم و غر بزنم و خودم را خالی کنم اما غرهایم را می‌خورم. حتا خودم هم حوصله‌ی شنیدن

ادامه مطلب »