نوشتن می‌داند

گاهی می‌خواهم از نوشتن استعفا بدهم اما می‌دانم که نمی‌توانم. استعفای من از نوشتن به یک‌روز هم نمی‌رسد. یک روز نه به چند ساعت هم نمی‌رسد. نوشتن می‌داند که نمی‌توانم رهایش کنم. چون اگر می‌توانستم خیلی سال پیش رهایش می‌کردم و تا الان بهش نمی‌چسبیدم. ندا نمی‌تواند بدونش ادامه دهد. نوشتن می‌داند ندا بدون او هیچ است. نوشتن می‌داند ندا فقط حرف استعفا دادن می‌زند. نوشتن می‌داند.
-ندا.
-هم.
-باز دوباره این حرفو زدی؟
-آره.
-چرا؟
-باز دوباره احساس بد بودن بهم دست داد.
-تو کی خوب بودی؟
-مرسی ازت به خاطر امیدواری که بهم میدی.
-مگه همین چیزی نیست که خودت می‌خوای و همیشه به خودت میگی؟
-من میگم تو که نباید بگی.
-من تویم ها، تو منو ساختی.
-درست میگی.
-من همیشه درست میگم.
-آه.
-چرا می‌آهی؟
-چون همیشه درست میگی حرفت و قبول دارم.
نوشتن لبخند می‌زند.
-تو هیچ وقت استعفا نمیدی.
می‌خندم.
-می‌دونم.
-ولی بازم این حرفو خواهی زد.
نیشم باز می‌شود.
-می‌دونم. از این حرفم ناراحت میشی؟
-نه چون می‌دونم واقعی نیست.
-ممنونم.
-برای چی؟
-اینکه می‌دونی حرف از استعفا دادن از تو دروغی بیش نیست.
-تو بدون من هیچی.
-درست میگی من الان که تو رو دارم خوشحال ترم. بدون تو پوچ می‌شم.
-خوبه که اینو می‌دونی.
-دوست دارم.
-منم دوست دارم.
-هیچ وقت ترکم نکن باشه.
-من ترکت نمی‌کنم، نمی‌تونم ترکت کنم. چون من تو وجود توام، درون توام. این تویی که نباید ترکم کنی.
-اگه یه وقت ترکت کردم خودت برگرد پیشم باشه.
-نیازی به این کار نیست چون خودت برمی‌گردی.
-میترسم.
-از چی؟
-از اینکه این برگشت بهت طولانی بشه.
-نترس تو منو با تمام وجودت حس کردی ترکم نمی‌کنی.
-ولی بازم قول بده.
-باشه حتی ترکم هم بکنی بازم میام پیشت. میام تو مغزت رژه می‌رم. تو قلبت بپر بپر می‌کنم. تو دلت چرخ می‌زنم. تو فکرت خودمو جا می‌دم. تو دستات می‌رقصم. تو تک تک سلولات رسوخ می‌کنم تا برگردی بهم خوبه؟
-آره خیلی خوبه ممنونم.
-برای چی؟
-برای اینکه قراره این کارا رو بکنی.
-فقط اگه ترکم کنی.
-ترکت نمی‌کنم. تمام تلاشم رو می‌کنم ترکت نکنم.

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط